نوروز
.
..
با نامه ای خوش خط
خط و نشونی کرد
با واژه ی رفتن
خونه تکونی کرد
من جِر زدم اما
خندید و راضی رفت
مامان کم صبرِ
این خاله بازی رفت
من موندم و خونه
آواره ی بی خاک
با پسته اخمو
با فندق بی چاک
تو کاسه ی بی تو
آجیل پیروزم
ناهارِ از شامِ
رو دست نوروزم
پیروزم اما با
این لشگر بی تو
تو سیزده جلاد
چشمم تره بی تو
اشکای پیروزیم
با خواب بند اومد
چن بارم ازرائیل
با آب قند اومد
اما گذشت ازمن
زنده م ، ولی حالا
عیدیم نبودت شد
صد سال به اون سالا
می خندم و خندم
تلخند اجباریس
این نحسی سیزده
روز طبیعت نیس
اصلا طبیعی نیس
از هم نپاشیدم
لب مضطرب لای
لبخند ماسیدم
تفسیر نامه ت از
پلکم سرازیره
تکثیر دو خط اشک
پایان نمی گیره
اصلا طبیعی نیس
من دائم الاشکم
با سوره ی ناسِ ت
درگیر قُل اشکم
اصلا طبیعی نیس
تحویل سال من
جز لامسه هر چار ۴
حسم دروغ میگن
با چار حسم ، تو
هفسین این باور
واکن سر حرفُ
تا دکمه آخر
حرفی بزن شاید
دست دلت رو شه
تا لامسه م مثل
چشمت دروغگو شه
من تازه فهمیدم
نوروز من کی بود
تحویل امسالم
هیشکی به هیشکی بود
فهمیدم این جمله
مثل یه دارو ، نه
” بازم که تو فکری ”
اکسیر و جادو ، نه
اعجاز مریم بود
با نخل خشکیده
این خونه بی افطار
تو گریه وا میده
تو فکرتم برگرد
بازم بهم شک کن
لبخند شو و واسم
بوسه پیامک کن
دعوای سوری با
آغوش بعدش شو
اسفنجم و تشنه
دم نوش بعدش شو
ابری شده یادت
بی وقت و بی قانون
موهای چتریتم
انگیزه ی بارون
توی گره سبزی
با سرخی سیلی
تو جنگ با تقویم
این جنگ تحمیلی
هر فصل این تحمیل
همرنگ پاییزه
تا آخرین برگ ش
برگی نمی ریزه
خانوم پاییزی
بانوی آبانی
من ابتدای غم
تو خط پایانی
نا داوری کن تو
ماراتون تقویم
شلیک آغازُ
بزن به پیشونیم
***