شاعری توی شعرهایش سوخت…

بازم این روزهای تکراری

لحظه هایی که بی تو سر میشه

گیج می رم توو سرم بی تو

بی تو دیوار میشه این شیشه!

 

سهم من نیستی توو این دنیا

واقعیته که تو بی رحمی

نیستی و سهم من عذابِ عذاب…

درد دارم یه درد می فهمی؟!

 

مشت کردم همیشه حرفامو

مشتی از دردهای عشق آلود!

شعر گفتم همیشه از دردام

ردِ پاهات توی اونها بود

 

می دونم که برات مهم نیستم

واسه من کافیه تو خوشحالی

من سرم سوت میکشه هر شب

از همین فکرهای توخالی

 

فکر کردن به خاطرات تو

فکر آتیش زدن به افکارم

من توو کابوس بی تو سر کردن

من از این حال سخت بیزارم

 

سوخته میشه شعرهای من

بر لبم، درد واژه ها می دوخت

تیتر روزنامه های فردا شد:

شاعری توی شعرهایش سوخت!

 

*از مجموعه ترانه های قدیمی

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/101518کپی شد!
1009
۱۷
۳

  • گروه نقد دیدگاه دوم : این ترانه ، جدا از ایرادات وزنی که طبعا به مرور و با تمرین و تکرار , رفع خواهد شد ، دچار کمی بی نظمی در مفاهیم و تصاویر و همینطور دوگانگی زبان است که راه چاره ای جز مطالعه ی بیشتر و تمرکز و دوباره نویسی دقیق تر ندارد در ادامه به تعدادی از این بی نظمی ها اشاره میکنم: بند اول: گیج میرم توی سرم، جمله ی درستی نیست سرم گیج میره و من گیج میشم حفظ سلامت جمله با تخیلات شاعرانه در تضاد نیستند هیچوقت بلکه باید در کنار هم باشند... همینطور "این شیشه" کدام شیشه؟ مخاطب هنوز نه اتاقی دارد نه خانه ای نه منظره ای نه پنجره ای طبعا نمیتواند"این" که شما گفتید را ببیند از صرفا حرف زدن بند دوم میگذرم بند سوم: مشت کردن حرف , بسیار زیباست به همون اندازه که پسوند "آلود" برای عشقی که راوی اون رو بزرگ و مقدس توصیف میکنه , نازیبا ست. بی نظمی اینجاست که این بیت باید قبل از "بی تو دیوار میشه این شیشه" قرار میگرفت تا مخاطب هم مشت را ببیند هم شیشه را هم بی تاثیر بودن شعرها "بی تو" را با دیوار شدن شیشه و نشکستنش بند چهارم: "واسه من کافیه تو.خوش باشی" اگر اینطور است, پس اینهمه گلایه و.کلافگی و غر زدن در بیتهای بعد چه دلیلی دارد؟ بیزاری, سوت کشیدن سر, آتش به افکار خوردن, کابوس,اشعار سوخته, تیتر جنایی روزنامه و ... همه اینها نشان از ''کافی نبودن'' شادی معشوقه ست و نکته آخر اینکه سعی کنید زبان محاوره را در بند آخر هم حفظ کنید و سعی کنید راحت حرف بزنید سخت حرف زدن اصلا خوب نیست حرف عمیق زدن ,وظیفه ی شاعر خوش ذوق و متفکری چون شماست. با آرزوی پیروزی روزافزون
  • گروه نقد با سلام و احترام به قلم شما دوست عزیز، تیم نقد آکادمی ترانه برای این اثر دو دیدگاه دارد که در زیر می خوانیم دیدگاه اول : شاید نام ترانه و تصویرش انتظارو بالا ببره(شاعری توی شعرهایش سوخت) اما متاسفانه پرداخت ها,وزن و تصاویر قوی در ترانه نیومده... بند اول: وزن در مصرع سوم خارج میشه. در مصراع چهارم جابجایی ارکان به همراه استفاده بدون پرداخت از (این) به بند ضربه زده. بند دوم: در مصرع اول کلمه (این) حشوه چون اصلا فحوای کلام (اون دنیا رو با خودش نداره) مصرع دوم از وزن خارجه و گزارش شده اتفاق بدون تکنیک خاصی..مصرع سوم با خوندن سریع و سر هم نیستی و روو وزن میاد.در مصرع چهارم هم (یه) حشو هست.نکته منفی در این بند تکرار دو واژه(عذاب و درد) هست که حشو هست چون تاکیید رو نمیرسونه شکل استفاده ازشون. بند سوم: تصویر مصرع اول با پرداخت مناسب تر در مصرع های بعدی میتونست بند رو به بند قوی و موفقی تبدیل کنه که متاسفانه این اتفاق نمیوفته. ترکیب عشق های درد آلود در این ترانه دلنشین نشده. توی اونها کلمه مناسبی برای اشاره به شعر نیست...شعر مفرد اومده و اونها جمع. بند چهارم: میشه گفت بهترین اتفاق ترانه در بیت دوم این بند اتفاق افتاده.مصرع اول بند با خوانش سریع رو وزنه و (فاعلتن در رکن اول به مفاعیلن بدل میشه ظاهرا) بند پنجم: مصرع اول باز مشکل وزنی.مصرع آخر هم (ت) در سخت از وزن میوفته.تصویر این بند یه بند متوسط ساخته بند ششم: مصرع اول هم از وزن خارجه و هم جابجایی ارکان داره. سوخته میشه شعرهای من بر لبم، درد واژه ها می دوخت...بیت اخر ترانه تقریبا بهترین قسمت ترانست که همونطور که اشاره کردم اصلا فضایی با قدرت پایان بندی در ترانه اتفاق نیوفتاده و ترانه اینجور نشون میده برای بیت پایانی نوشته شده. در مجموع حشوها(استفاده زیاد و کم کاربرد از این,همین و یه),جابجایی ارکان و تعدد خروج از وزن به همراه پرداخت متوسط و عدم ضربه در تصاویر و قوافی نمره این ترانه رو از حد متوسط پایین تر میاره. با توجه به سوابق خوب سراینده منتظر آثار عالی ازتون هستیم.سپاس
    • مصطفی اعلایی درود بر شما تیم آکادمی ترانه... بسیار ممنونم که ترانه رو با موشکافی نقد کردین... فقط یه کلام می تونم بگم که اشاره کردم که این ترانه جزو ترانه های قدیمی من هست و قطعن دارای نقصان می باشد. سبز باشید به مهر
  • سهیل پیلتن سلام اقای اعلایی کار خوبتون رو خواندم تاثیر زیادی از شعرهای پست مدرن گرفتین که این به نظر من می تونه خوب باشه دوگانگی زبان در اکثر جاهای ترانتون مشهود بود خصوصا مصرع اخر. بعضی جاها مثل اونجا که فرمودین : "یه درد "یا ردِ پاهات "توی" اونها بود به نظرم جا داره از کلمات مناسب تری استفاده کنین. موفق باشین .
    • مصطفی اعلایی سپاس از مهر شما سهیل عزیز... لازم به ذکره که این ترانه از مجموعه ترانه های قدیمیم هست و حتمن در مورد نظر شما فکر می کنم... سپاس از مهر شما دوست عزیز
  • محمدرضا ايراني سلام آقاي اعلايي.كار بسيار زيبايي بود مخصوصا بند آخر كار ....موفق و پايدار باشيد.
  • نرگس حفیظی درود بر هم ترانه ی گرامی. با آقای جاویدان موافقم. ترانه ی بسیار زیبایی ازتون خوندم. شما به چالش کشیدن رو اینجوری یاد ما می دید ها! دست مریزاد. با آرزوی بهترین ها در سال جدید
    • مصطفی اعلایی درود خانم خفیظی گرامی... خواهش می کنم دوست هم ترانه ی من... این نظر لطفتونه و باعث افتخاره نظرتون رو همیشه زیر کارهام می بینم... سبز باشید به مهر
  • مجید زبردست سلام آقای اعلایی ترانه ی زیبایی سرودید موفق باشید دوست عزیز
  • Alireza jamshidi خیلی خوب بود موفق باشید
  • حامد جاویدان سلام آقای اعلایی خیلی زیبابود تبریک می گم.بهترین ترانه ای بود که امروز خوندم .تیتر روزنامه های فردا شد: شاعری توی شعرهایش سوخت