قهر کردی و رفتی
خنده ای شیرین و تر کردی و رفتی
این دلم از ره به در کردی و رفتی
نامه ای با اشک و آه دادم به دستت
بی نگاه اما اگر کردی و رفتی
شاخه ی یاسی که دادم من به دستت
زیر پا بی برگ و پر کردی و رفتی
نازنین، بر خاک راهت من نشستم
نیم نگاهی سرد ز مهر کردی و رفتی
جای آیینه گرفتم، آن رخت را
روی خود از من حذر کردی و رفتی
آمدم با یک بغل گل، خانه ات من
پشت در چشمم، تو تر کردی و رفتی
آمدم یکدم کنارت تا بشینم
این دلم را، خون جگر کردی و رفتی
با چه شوقی آمدم یک بار دیگر بی کلام، از «برکه» قهر کردی و رفتی