قاب عکس
یه عکسی تویِ قابِ عکس قدیمی
که عمریِ هیچکی باهاش کاری نداره
همیشه باهم میگیمُ و میخندیم!
دیگه هیچکی از من سراغی نداره
یه عکسی تویِ قاب، اونم رویِ دیوار
که حتی کسی نیست چشاتو ببینه
یه عمرِ دوتاشون گذشتن ازین شهر
یه لحظه نذاشتم روتو خاکی بشینه
من و تو یه عمری تنها بودیم
چقدر نذر کردیم که حاجت رواشیم
حالا هر دوتاشون گذشتن ازین شهر
ما که عهد بستیم باهم رهاشیم
یه عمرِ که تنهام بی تو ؛ تویِ خونه
فقط چشمام به تو دوختست همیشه
خدارو چه دیدی شاید بیان هر دوتاشون
بمونن پایِ دلی که سوختست همیشه