امیر کوچه های شب
از کدامین خلق نیکویش بگویم این زمان خلق نیکویی که مانَد تا ابد در این جهان
جملگی از مرد و زن، پیر و جوانان گفته اند قلب پاکی داشت او هم نگاهی مهربان
کوچه ها شب می نشست در خلوتش چشم انتظار تا بیاید یک امیری، غم برد از دل و جان
داده اطعام بر اسیر هم بی نوا هم بر یتیم یاوری روزی رســــان مرهم به درد ناتوان
خوش به حالش آن یتیم کز دست او خورده عسل کاش من بودم یتیـــمی زیر بالش آن زمان
در سخا هم بخشش و مهر، یاوری کو این چنین مثل ابری پر ز باران بارشش گردد روان
با نگاهی دور و نزدیک در کجا یابی نشان تا که لبخندی نشاند بر لبانی، بی نشان
در کجا دلبسته ای یابی به زاری در نماز نقطه ای دور گشته باشد توی نخلستان نهان
در کجا یابی کسی بخشنده باشد در رکوع تا دهد انگشتـــری بر سائلی او آن چنان
در دفاع از حق چو بوده مظهری از عدل و داد عادلی کز عدل او بوده سخن در هر مکــــان
در نبرد فاتح تری کی می شود پیدا چنین فاتحی بر خیبر و بدر هم احد هم نهــــــروان
در عبادت در شجاعت در گذشت ها بی نظیر بوده است تا گوی سبقت را ربوده از میـــان
در کلام هم بحث او دیگر نبود هیچ جای شک چون که بر اثبات بحث اش آیه بود از آسمان
نور خورشید همچو شمعی ناتوان بود در برش چون که نورش بی نهایت می نوردید کهکشــان
این صفات با خلق نیکو را ندارد هر کسی جز علی(ع) تنها علی (ع) یاور امیر، بی هیچ گمان