«خطی»
حنجره م تا تهش پُرِ دوده
دود-مرگی برای من زوده
صبح تا شب، اسیر این خطم
با پرایدِ سیاهِ فرسوده/
تازه با قرص خواب، بیدارم
چه کنم با لیسانس بیکارم
از مسافرکشی به نقشه کشی
کِش میام مثل شانسِ کشدارم!/
(هیچّی از زندگی نفهمیدم
پشت فرمون به عشق خندیدم)
«آرزو»مم که رفت خونۀ بخت
گفتم: “ای وَل پسر! خیالت تخت!!”
مادرم آرزو به دل موند و
من و این کله-پاچۀ سرسخت/
بعدِ تو پاک، پاپتی شدم و
توی این شهر، خط خطی شدم و
هی مسافر بزن بِلاس ای وَل!
نمیدونی چه نکبتی شدم و …/
هی مسافر زدم، و لاسیدم
توی قبر پراید ماسیدم /
(هیچّی از زندگی نفهمیدم
پشت فرمون به عشق خندیدم)
جای صبحونه دااااف میخوردم
توی آینه برااااش میمردم/
میخورم باز گشنه تر میشم
شکلِ گرگای ظاهراً میشم/
عمرمو با پراید گز کردم
زندگیمو کباب-پز کردم/
(هیچّی از زندگی نفهمیدم
پشت فرمون به عشق خندیدم)
ریق رحمت، توو خونه مون سررفت
مادر از چنگِ شانسِ من دررفت!/
گاز و ترمز، کلاج و آخرِ خط
نقطه و نقطه، نقطه و … سرِ خط /
کِی به من ریقِ رحمتش میرسه؟
عمرِ من سیبل و شانسِ من ژی اِسه!/
(هیچّی از زندگی نفهمیدم
پشت فرمون به عشق خندیدم)
اسکناسا که دل-چروکیده
گاومون توو پراید زاییده
بختمون زیر نفت خوابیده
خوش به حال حسین فهمیده/
تا تهِ حنجره م پُرِ دوده
دود-مرگی برای من زوده
صبح تا شب، اسیر این خطم
سندش توو پراید موجوده!/
(هیچّی از زندگی نفهمیدم
ای به گور پراید خندیدم
ای به گور پراید خندیدم
ای به گور پراید … )