"برای خداحافظی اومدم"
چشای خیابون به من زل زده
یه حسی باهامه ولی مبهمه
گرفتار ابرای پاییزی ام
یه دریا ببارم هنوزم کمه
هوا سرخِ سرخه، افق «توو-همه»
گره خورده پیشونی آسمون
برای خداحافظی اومدم
نمیشه بگی: «شام، پیشم بمون»
توو شبگردی دورِ رؤیای تو
ببین جفتِ پاهام تاول زده
توی لیگ دیوونه ها قلب من
به بالای بالای جدول زده
توو این شهرِ آلودۀ بی نفس
عجیبه که بی تو نفس می کشم
اگه توی خوابم تو ترکم کنی
من از خواب و رؤیام دس می کشم
برای خداحافظی اومدم
چه راحت به ابروی تو باختم
برای خداحافظی اومدم
چه دامی برای خودم ساختم
توی گرگ و میش چشات گم شدم
هوای نگاهت عجب حالیه!
نمیشه کمی بیشتر دق کنم؟!
کنار تو دق کردنم عالیه
برای خداحافظی اومدم
ولی باز درگیر رؤیا شدم
نفسهات اشکامو تبخیر کرد
ببین همنشینت توو ابرا شدم
توو تکرار بی حرمت کوچه ها
چه جوری تو از عشق دل میکنی
خرابم، ولی ناامیدم نکن
بگو با منی با منی با منی
برای خداحافظی اومدم
هنوزم تبِ عشقو نشناختم
برای خداحافظی اومدم
ولی باز با تو غزل ساختم